جدول جو
جدول جو

معنی سبز خط - جستجوی لغت در جدول جو

سبز خط
نوبروت موهای کمی که بر روی و پشت لب نوجوانان پدید آید، نوجوانی که خط سبز دارد: بچشم کرده ام ابروی ماه سیمایی خیال سبز خطی نقش بسته ام جایی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزخط
تصویر سبزخط
جوانی که تازه موی پشت لب برآورده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبزخط
تصویر سبزخط
((~. خَ))
موهایی که تازه بر روی و پشت لب نوجوانان پدید آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبز آخر
تصویر سبز آخر
آخری که در آن علف سبز جهت چارپایان آماده باشد، آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوء خط
تصویر سوء خط
بدی خط و بهره، تیره بختی
فرهنگ فارسی عمید
آبی که به واسطۀ وجود خزه ها و گیاه های ذره بینی سبز رنگ شده باشد، آب سبز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبز پا
تصویر سبز پا
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، مشوم، بدشگون، بداغر، شنار، نامیمون، سبز قدم، خشک پی، پاسبز، بدیمن، بدقدم، نامبارک، تخجّم، مرخشه، شمال، میشوم، منحوس، نافرّخ، نحس، سیاه دست برای مثال نه درد است طبیب ژاژخای است / که گاهی سرخ رو گه سبزپای است (امیرخسرو- مجمع الفرس - سبزپا)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بد خط
تصویر بد خط
بد نویس کسی که خط وی بد و زشت باشد، نوشته ناخوانا مقابل خوش خط
فرهنگ لغت هوشیار
خطی که به عنوان نمونه استاد خطاط نویسد سر مشق، یاد داشت مخارج روزانه، قباله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بز خر
تصویر بز خر
((~. خَ))
کسی که دنبال جنس ارزان و معامله های مناسب و پرسود می گردد
فرهنگ فارسی معین